دوشنبه 20 رمضان
ا مروز از صبح کارهامونو انجام دادیم زهرا سادات خودش تنهایی رفت حموم و از اونجایی که خیلی از شامپو بدش میاد نمیدونم چی شد که ٣ دفعه به سرش شامپو زد تازه ذوق هم میکرد بعداز ظهر هم دوتایی با هم رفتیم کلاس خوشنویسی و از اونجا با اتوبوس برگشتیم خونه که زهرا سادات خیلی دوست داره وقتی رسیدیم خونه بابای زهرا سادات هم از اداره اومد و وسایلمون رو جمع کردیم و رفتیم جوپار تا هم به زمینمون سر بزنیم و هم به آستانه سلطان حسین بریم و زیارت کنیم که اونجا هم به زهرا سادات خیلی خوش گذشت اولا که توزمین کلی آب بازی و خاک بازی کرد و بعد که برا افطار رفتیم آستانه کلی خوشحال شده بود و میگفت مامان اینجا ا...
نویسنده :
مامان حمیده
17:54